شاهدخت تاراشاهدخت تارا، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
بهنود جانبهنود جان، تا این لحظه: 6 سال و 17 روز سن داره

دخترم تارا ***پسرم بهنود

پرنسسها

سلام بر عسل من تصاویر شخصیتهای کارتونی که دوست داری رو برات می ذارم اینجا ...
30 آذر 1390

شب یلدا

یلدا ... دختر سیه موی بلند یادگار نام وطن ! میوه پاییز ایران و عروس زمستان..... در راه است اورا بر سفره ی مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم ! ایــــرانــــی بــــودن را فـــــرامـــــوش نـــــکــنــیـــم. پیشاپیش شب یلدا رو به تو دختر گلم ،همه ی بچه های نی نی وبلاگ و تمام ایرانیان تبریک میگم. ...
29 آذر 1390

تیز کردن هوش کودک

30 امتیاز IQ تا 3 سالگی دكتر دیوید پرلماتر، یكی از متخصصان برجسته اعصاب كه كتاب‌های زیادی در زمینه افزایش هوش كودكان نوشته، عقیده دارد كودك از تولد تا 3 سالگی شانس به‌‌دست آوردن 30 امتیاز IQ را دارد. وظیفه شما به‌عنوان یك والد این است كه مطمئن شوید فرزندتان آن امتیازها را كاملا به‌دست آورده است. برای گرفتن كامل این امتیازها، باید تنها چند توصیه ساده را انجام دهید مانند تغذیه با شیر مادر به مدت حداقل یك سال، جلوگیری از مواجهه زودرس شیرخوار با تلویزیون و سعی در آموزش ... مسوولیت‌های مادری یا پدری تمامی ندارند. وقتی بچه‌دار شوید، ناخودآگاه وظایف زیادی پیدا خواهید كرد. شما باید علاوه بر غذا دادن، شستن ل...
21 آذر 1390

شیرینک من

هفته قبل سه چهار روزی با هم رفته بودیم خونه بابابزرگ ،هر روز خونه یکی از عموها مهمون بودیم. به تارا بیش از اندازه خوش گذشت. از تنهایی دراومده بود با بچه ها بازی می کرد. یه روز که با دختر عموهاش فرناز و مهسا رفته بودیم بیرون تارا و دخترا کمی از ما دورتر مشغول بازی شدند .بعداز نیم ساعتی تارا دوید پیش من و با هیجان گفت مامان کوه مهسا اینا دهن داره !!! گفتم چطوری؟ گفت گوش کن الان من باهاش حرف میزنم اونم جوابمو میده ... بعد با صدای بلندی داد زد ااااییییییی کووووووه تو بهتری یا من؟ بارها و بارها این جمله را تکرار می کرد و از آنجایی که عادت به بلند حرف زدن نداشت مدام به سرفه می افتاد و صداش هم تا دو روز اساسی گرفته بود. تارا در مورد خ...
20 آذر 1390

عاشق امام حسین

تارا بعد از اینکه سریال مختار نامه رو دید و با امام حسین آشنا شد،از اون به بعد خیلی امام حسین رو دوست داره هروقت میخوام براش کتاب قصه بخرم نگاه میکنه ببینه کدوم یکی عکس پیامبرا و امامان روشه میگه باید از کتابهای امام حسین برام بخری ! یه روز هم چادرشو پوشید کنار من نماز میخوند بعد که تمام کردیم دیدم دستاهاشو به حالت دعا بالا آورده پرسیدم مامانی چه دعایی کردی؟ گفت دعا کردم که خدا امام حسین رو زنده کنه!!! یه دفعه هم درباره خدا ازم پرسید که چطوریه ؟کجاست؟و... من هم با زبون کودکانه ای که متوجه بشه داشتم براش توضیح می دادم از جمله اینکه گفتم: خدا خیلی قدرتمنده و هرکاری رو می تونه انجام بده ، که تارا خانوم پرید وسط حرفم و گفت پس چرا نتونست د...
12 آذر 1390

ضایع کردن مامان

دیروز تارا خانومی سرما خورده بود بهش گفتم مامانی ببرمت پیش دکتر؟گفت آره ولی باید ازم نوار قلب بگیری ! گاهی وقتا یهو می گفت آخ قلبم درد گرفت ودستشو دقیقاً روی قلبش می گذاشت. نگران شده بودم یه بار هم گفتم که باید تارا رو ببرم ازش نوار قلب بگیرم که از اون موقع به بعد همیشه می گفت یالا باید منوببری نوار قلب بگیرم !! تا اینکه دیروز که بردمش دکتر برای سرماخوردگی به دکتر گفتم که گاهی وقتا میگه قلبم درد می کنه ، دکترش گفت که نه عضلات بین قفسه سینه اش هست وچون بچه در حال رشده ممکن دردش بگیره ، من گفتم ولی تارا دقیقاً دستشو روی قلبش می ذاره و میدونه که قلبش کجاست. دکتر هم ازش پرسید عموجان دستتو بذار روی قلبت ببینم کجاته ، و بله خانوم دستشو گذاشت ط...
6 آذر 1390

تولد

به نام خدا من تا امروز خاطرات دخترم را در دفتر یادداشت می کردم و از امروز به بعد تو وبلاگ می نویسم . عسل مامان روز ٢٤ مهر ١٣٨٦ ساعت ١٧:٣٠ دقیقه بعداز ظهر بدنیا اومد .شیرین ترین لحظه ،لحظه در آغوش گرفتن دختر گلم تارا بود. ...
6 آذر 1390

تارا مهد رو دوست نداره

تارا رو پارسال گذاشتم مهد یک ماهه اول رو با شوق و ذوق بسیار می رفت. بعد از یک ماه از این رو به اون رو شد .هرکاری کردیم گفت مرغ یک پا داره نرفت که نرفت.علتش هم معلوم نشد.با اینکه من سرکارم و هشت ساعت از روز منو نمی بینه اماکلاً وابسته شده اعتماد به نفسش پایین اومده بدون من جایی نمی مونه، حالا امسال هم قصد داشتیم ببریمش که بازهم همان آش و همان کاسه. باهاش حرف زدیم تا قبول کرد که بره مهد فرداش هم با خوشحالی آماده شد و با باباش رفت ، اما همینکه رفتن داخل پای باباشو چسبید که اگه میخوای من بمونم تو هم باید پیشم بمونی !!! هرچه مربیان مهد قربون صدقه اش رفتن ،اسباب بازیها و بچه ها رو نشونش دادن، فایده نداشت همچنان بابا رو چسبیده بود. سریش کنده میشد و...
5 آذر 1390
1